Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تقریب»
2024-05-05@23:21:37 GMT

تاکسی دایموند 53 منتشر شد

تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۵۶۸۷۳

تاکسی دایموند 53 منتشر شد

به گزارش حوزه سیاست و اقتصاد خبرگزاری تقریب، مدیر انتشارات ستارگان درخشان در خصوص این اثر توضیح داد: «تاکسی دایموند ۵۳» خاطرات خودنوشت یکی از اساتید دانشگاه اصفهان به نام غلامرضا شیران است. شیران تا مقطع کارشناسی ارشد در آمریکا تحصیل کرده و در دوران سکونت در آن کشور، برای تأمین هزینه‌های زندگی‌اش راننده تاکسی فرودگاه واشنگتن بوده.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

طی این شغل اتفاقی به ظاهر عادی برای او می‌افتد که سالیان بعد مسیر زندگی‌اش را تغییر داده و او را از مرگ حتمی می‌رهاند.
موضوع اصلی داستان حول آن روزهای سخت و سرنوشت‌ساز می‌چرخد.

غلامحسین قاسمی ادامه داد: او بعد از پایان تحصیلات به ایران بازگشته و در قالب نیروی ارتش در جنگ تحمیلی حضور می‌یابد؛ اما دست سرنوشت او را اسیر گروهک‌های کومله و دموکرات کرده و این سرباز ارتش را تا سال‌ها از خانواده و وطن دور می‌کند. با این حال، زندگی‌اش به همان روز و اتفاق عادی در فرودگاه واشنگتن گره می‌خورد.

مسئول مرکز حفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس سپاه صاحب‌الزمان استان اصفهان با بیان اینکه جنس سوژه از لحاظ فراز و فرودهای زندگی‌اش بسیار ویژه و جذاب است، گفت: دکتر شیران خاطراتش را نوشته بود؛ اما این خاطرات باید تبدیل به متنی می‌شد که خواننده بتواند آن روزهای سخت و دردناک را با همه وجودش درک و با شخصیت‌های داستان همذات‌پنداری کند و تبدیل به یک کار ویژه شود.

وی افزود: محمدمجید عمیدی که نویسنده‌ای نوقلم بود، برای تبدیل این خاطرات به یک داستان انتخاب شد؛ در عین حال بعد از بازنویسی خاطرات و رسیدن به متن نهایی، ایشان از اساتید کشور و نویسندگان مختلف و کتابخوانان حرفه‌ای در خصوص تقویت متن و پختگی آن مشورت‌های بسیاری گرفت تا کار به بلوغ خود برسد. این اثر می‌توانست در سال ۱۴۰۰ منتشر شود؛ ولی به دلیل تاکید بر همین پختگی اثر، نویسنده و راوی دقت‌های بسیاری کردند و کار با عجله تولید نشد.

«تاکسی دایموند ۵۳» در ۳۳۲ صفحه و با قیمت ۱۸۰ هزار تومان به‌تازگی روانه بازار نشر شده است.

انتهای پیام/
 

منبع: تقریب

کلیدواژه: زندگی اش

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.taghribnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تقریب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۵۶۸۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

صدایی که چهره خانم معلم را نگران می‌کرد

ایسنا/لرستان توجه! توجه! محل خود را ترک و به مکان امن پناه ببرید.  این صدای آشنایی است که بخشی از خاطرات ما دهه شصتی‌ها را تشکیل می‌دهد؛ اصلا ذهنمان را مشغول کرده و خیال ندارد از مخیله‌مان پاک شود.

توجه! توجه! محل خود را ترک و به مکان امن پناه ببرید.  این صدای آشنایی است که بخشی از خاطرات ما دهه شصتی‌ها را تشکیل می‌دهد؛ اصلا ذهنمان را مشغول کرده و خیال ندارد از مخیله‌مان پاک شود.

صدای آژیر پراسترس دوران جنگ، روزهایی که بمباران خاطراتمان را رقم می‌زد. برای دشمن فرقی نمی‌کرد که اهداف موشکی‌اش سرباز هست یا سردار، خانواده‌ هست یا دانش‌آموز، کاسب هست یا رفتگر! برای او ایرانی بودن مهمترین هدف بود برای کشته شدن، برای معلولیت، برای شکار...

در آن روزها اضطرابی که بر همه ما کودکان دهه ۶۰ مستولی بود صدای آژیر وضعیت قرمز بود که از رادیو در مواقعی که رادارها حضور یک هواپیمای جنگنده عراقی را در مناطق ردیابی می‌کردند، پخش می‌شد: «توجه! توجه! صدایی که هم‌اکنون می‌شنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنا و مفهوم آن این است که حمله هوایی انجام خواهد شد محل کار و منزل خود را ترک کنید و به پناهگاه‌ها و نقاط امن پناه ببرید»! اوووووووووووو ...

خاطرم هست که زمانی این صدا از رادیو پخش می‌شد چهره خانم معلم درهم می‌رفت اما سعی می‌کرد اضطرابش را پشت لبخندی مصنوعی پنهان کند و یکی یکی بچه‌ها را که از ترس جیغ می‌کشند به پناهگاه ببرد، یکدفعه متوجه می‌شد کودکی زیر میز خودش را خیس کرده و او بدون اینکه اجازه بدهد بقیه متوجه شوند آرامش می‌کرد و با همان شرایط او را در آغوش می‌کشید و به پناهگاه می‌برد.

امان از آن روز که صدای صوت موشک زودتر از پیام رادیو می‌رسید و مدرسه با خاک یکسان می‌شد. مثل همان روزی که پنج دانش‌آموز دختر دبیرستان بنت‌الهدی صدر خرم‌آباد هرگز به خانه برنگشتند.

شهیده سیده زهرا رحیمی، شهیده نازیلا جزایری، دیانا کاکاوندی، شهیده لعبت نادی و شهیده طاهره جابری و معلم‌هایی که هر سال داغ دلشان با آن خاطرات تلخ تازه می‌شود.

هفته بزرگداشت معلم برهمه زحمتکشان عرصه تعلیم و تربیت مبارک باد.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • چاپ کتاب تصویری «همه‌ش مال جوجه باشه!» برای کودکان
  • کتاب «ادب زندگی» منتشر شد
  • دوقلوهای اصفهانی آهنگ شیرازی منتشر کردند/داستان به روز رسانی شدن!
  • صدایی که چهره خانم معلم را نگران می‌کرد
  • عکس| فیلم زندگی «تتلو» ساخته می‌شود؟
  • سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن
  • یادآوری خاطرات با نسخه بدنساز داستان اسباب بازی ها(عکس)
  • ترسناک‌ترین فیلم جهان که کشته داده!
  • دولت تلخ‌کامی اقشار کم درآمد را به شیرینی تبدیل کند‌
  • بدرقه خاطرات قهرمانی را فراموش کرد (عکس)